یادداشت و گفتگو
مریم میخانک بابایی
تاریخ انتشار : 1403/04/13 1:44 PM
بورس، بازاری ابزاری یا هدفمند؟
زمانی که در بین عموم مردم قرار است از تجیمع فروشندگان و خریداران سخن به میان آید معمولا از کلمه بورس به عنوان درک بیشتر موضوع استفاده می شود که طبعا به دلیل مفهوم پرکاربرد آن در گذشته است، بویژه زمانی که بورس ایران به شیوه امروز رایج نبود و این اصطلاح بورس بیشتر در مورد خرید و فروش کالایی خاص به کار برده می شد. مثلا گفته می شد در فلان خیابان بورس لوازم خانگی و یا در منطقه دیگری بورس ابزارآلات و ... قرار گرفته است. درواقع این مفهوم کلمه ای بورس و فحوای کلام آن به سالیان خیلی دور برمی گردد و روشن است که مردم و فعالان بازار با سازوکار آن و یا لزوم آن در بازار آشنایی دارند.
این مقدمه کوتاه، پیگیر این واقعیت است که اگر بورس امروز ما به محلی پرریسک و به قول عده ای از مالباختگان به محلی خوفناک بدل شده و محلی برای بلعیدن منابع مالی آنهاست در نتیجه ساختار و سازوکار آن نبوده و نیست بلکه سیاستگذاری و دست اندازی های مکرر، بورس امروز را بسیار پرریسک و سرمایه گذاری در آن خطرپذیر بدل کرده است.
از زمانی که بخش اعظمی از مردم ما با بورس آشنایی پیدا کردند و اواخر دهه 90 یادآور حضور پررنگ مردم در مشارکت با این بازار قدرتمند اقتصادی بود، این موضوع در اذهان مردم جای گرفت که تنها طلا و مسکن نیست که بتواند بازاری هدفمند برای افزایش سرمایه های آن ها باشد بلکه بازار دیگری هم می تواند با ابزارهای متنوع در افزایش منابع مالی آن ها متاثر باشد؛ اما چطور شد که این بازار اصلی و نه الزاما موازی جای خود را به بازار خوفناکی داد و بازار طلا و مسکن همچنان در جایگاه خود به پیشتازی ادامه می دهند؟ پاسخ به این پرسش تا حدودی ارائه گردید بورس ما که باید با رویکرد بازار و متاثر از دادوستد فعالان بازار هدایت شود محلی برای سیاستگذاران دولتی و یا اثرات سیاستگذاری ها در دیگر بخش ها و تسری آن ها به بورس است که جایگاه و استقلال بازار آزاد را از بورس ما سلب کرده است.
قیمت گذاری دستوری، دستورالعمل های متعدد که بازوی دولتی را به عنوان اهرمی قوی در بدنه اجرایی بورس ایران نشان می دهد دو موضوع اصلی است تا نگذارد افکار عمومی بی طرفانه بودن و بازاری آزاد را لمس کنند.
عده ای مشکلات اقتصادی شرکت ها را دلیلی بر بی رونقی بورس می دانند اما حداقل از  تعداد 65 صنعت بورسی و شرکت های زیرمجموعه این صنایع، شرکت هایی دارای سهام بنیادی قابل توجیهی هستند که می توان نسبت به استناد آن ها به یقین اعلام کرد بازار قابلیت رشد دارد و می تواند بازاری حتی کم ریسک تر از طلا به حساب آید؛ اما این قابلیت نیز به خوبی دنبال نمی شود و بورس همچنان در وضعیت بازاری پرریسک و بی رونق به حساب می آید.
روشن است، زمانی که بورس به شکل بازاری ابزاری برای مقاصد اقتصادی بدل شد و یا دولتمردان از آن به عنوان ابزاری اقتصادی یاد کردند دیگر آن مفاهیم قدیمی که محلی برای دادوستد و انجام معاملات فروشنده و خریدار و یا بازاری که در آن سود و زیان متعارف است تا حدودی کم رنگ شد. فعالان بورسی این شرایط را لمس کردند که به لحاظ حقوقی معامله گران پنهانی در بازار هستند که با رانتی که در اختیار دارند قوی تر بوده و بازار را در اختیار دارند و برای سهامداران خرد دیگر انجام معاملات به سختی صورت می گیرد و درست از آن زمان واکنش فعالان بازار به گونه دیگری رقم خورد و دیگر آن سیاستگذاری ها هم هرچند دلسوزانه نتیجه نداد و تحریم ها و مشکلات اقتصادی تنها دلیل واضحی برای ارائه دلایل این بی رونقی بورس و یا پرریسک بودن آن مطرح شدند.
در مجموع آنچه مسلم است، رویکردی در مواجهه با بازاری است که بناست در اختیار فعالان اقتصادی وکسانی هدایت شود که خود دست اندر کار بوده و بازار را صرفا با هدف بازاری بودن آن دنبال می کنند نه بازاری که هر نوع ریسکی در آن دنبال شود و در نهایت به سیاستگذاری دولت  برسد تا سعی کند با سازوکار خود و طبعا با مشکلاتی که در ساختار بخش های دیگر اقتصادی دارد گره از نابسامانی های بورس باز کند درحالیکه بورس یک بازار است و بازاری هدفمند برای فعالان بازار که می تواند تنها با داد و ستد دنبال شود و این فعالان حرفه ای بازار ضرر و زیان را می شناسند و قبول دارند چون از جنس بازار هستند.
پس بیاییم بازار سرمایه ای را که بورس به عنوان شاخصه های اصلی آن مطرح می شود را با قیمت گذاری دستوری گره نزنیم و به دنبال تغییر ساختار در بهبود این بازار نباشیم، زیرا هر نوع تغییر در این بازار آن را ابزاری و از هدف اصلی آن که تجمیع فعالان بازار برای انجام معاملات و خرید و فروش است را به حاشیه می برد.